بیگی من

اغاز هر کلامی نام خدای یکتا...همواره می برم من نام مقدسش را..
  • بیگی من

    اغاز هر کلامی نام خدای یکتا...همواره می برم من نام مقدسش را..

مشخصات بلاگ
بیگی من
بایگانی

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۷ ب.ظ

سلام دوباره

چشم آرامی گفتم و برگه را گرفتم داخل بیمارستان شدم. بیا! حتی ورودی این بیمارستان هم با دیگر بیمارستان‌ها فرق دارد! اینجا دیگر کجاست؟ با خودم حرف میزدم که صدای جیغ عجیبی را شنیدم. با ترس به اطراف نگاه کردم. دختری را دیدم که در حال جیغ زدن بود و چند پرستار که با او سر و کله می‌زدند. دختر مدام با دستانش به صورت آنها چنگ میزد و جیغ میکشید و فریاد میزد: چرا ولم نمی‌کنید؟ دست از سرم بردارید! آنقدر از دیدن این صحنه شوکه شدم که به طور کل، یادم رفت برای چه به بیمارستان آمده‌ام. در حال نگاه کردن به آن دختر بودم که دیدم آرام شد. فهمیدم یکی از

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۳۷
الهه خلیل ارجمندی
جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۴۶ ب.ظ

سلام به شما دوستان

- خانم این بیمارستان چیست؟ تا به حال اسمش را نشنیده‌ام! دوست نداشتم واضح بگم. انگار از واکنش راننده میترسیدم. واسه همین هم گفتم: یه بیمارستان داخلی برای بیماری‌های خیلی تخصصی، و برای اینکه مجبور نباشم بیشتر توضیح بدم، گفتم: ببخشید! من عجله دارم. لطفاً زودتر حرکت کنید. راننده هم بدون هیچ صحبت دیگری حرکت کرد. حدود یک ساعتی طول کشید. تقریباً از شهر خارج شده بودیم که راننده گفت: خانم من چون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۶
الهه خلیل ارجمندی
جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۴۱ ب.ظ

سلام

 

ماجده

نمیدانم چرا دلم می­خواست زندگی یلدا را بنویسم. شاید به این خاطر که زندگیش پر از اتفاق­های تلخ و شیرین بود. همین هم باعث شد که به نوشتن زندگیش علاقه­مند شوم. از طرفی هم، معصومیت خاصی در نگاهش بود. انگار که با چشمانش از من درخواست می­کرد که زندگیش را بنویسم.

نمی‌دانم دست سرنوشت بود یا هر چیز دیگری که پروژه تحقیقاتی من به این بیمارستان افتاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۱
الهه خلیل ارجمندی